جوانان سربلند و آزاده ای که در راه دفاع از اسلام ایران جان خود را فدا می کنند، تنها محدود به هشت سال دوران جنگ تحمیلی نیستند. بلکه ما جوانانی داریم که مدافع امنیت هستند، جوانانی داریم که مدافع حرم هستند و جانانه در مقابل دشمنان ایران و اسلام می ایستند و حال اگر شربت شهادت را بنوشند به آرزوی دیرینه خود رسیده اند…
شهید وحید زمانی یکی از شهدددای مقومت است که از حافظان و مراقبان سردار شهید، “حاج قاسم سلیمانی” بود که همراه ایشان و در حمله بالگردهای امریکایی به خودروی سردار سلیمانی همراه ایشان به شهادت رسید.
شهید وحید زمانی متولد ۳۰ تیرماه سال ۱۳۷۱ بود در لحظه شهادت تنها ۲۷ سال سن داشت و تنها دو ماه از عقد ایشان گذشته بود. وحید زمانی در محله اتابک تهران متولد شد و پس از آن همراه خانواده عازم شهر ری شد و تا لحظه شهادت هم در همان محله حضور داشتند.
در ادامه مختصری از زندگی نامه ایشان را از زبان پدر و مادر گرامی ایشان می شنویم و در انتها متن وصیت نامه این جوان شهید را با هم می خواهیم. همراه ما باشید.
زندگی نامه شهید وحید زمانی
شهید وحید زمانی نیا فرزند فریدون است که در تاریخ ۳۰ تیرماه سال ۱۳۷۱ در محله اتابک تهران متولد شد و شادی بخش جمع خانواده شد.
فریدون زمانینیا، پدر شهید میگوید: «آقا وحید سومین فرزند خانوادهمان بود. متولد ۳۰ تیرماه ۷۱ بود. آن موقع در محله اتابک زندگی میکردیم. بعد به شهرری آمدیم. پسرم از ۹ سالگی به تکواندو علاقه مند شد و تا پایان پیشدانشگاهی در همین رشته ورزشی فعالیت میکرد.
سال ۱۳۹۱ در آزمون کنکور سراسری و دانشگاه افسری شرکت کرد و در هر دو آزمون پذیرفته شد. با توجه به علاقهاش به مسائل نظامی و فعالیتش در بسیج، با مشورت برادر بزرگترش آقا حمید، در دانشگاه افسری ادامه تحصیل داد.
وحید تا سال ۱۳۹۳ دانشجو بود و بعد از آن به مدت چهار سال مدافع حرم شد. از اوایل سال ۹۷ تا لحظه شهادتش هم در معیت حاج قاسم سلیمانی بود.
مادر شهید نیز بیان می کند: آقا وحید از اول یاد گرفته بود وقتش را به بطالت نگذراند؛ بهموقع درس میخواند، ورزش میکرد، به مسجد و هیئت و زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) و گلزار شهدای بهشت زهرا (س) میرفت.
در محله اقدسیه شهرری یک هیئتی به نام بیتالشهدا وجود دارد که آقا وحید به آنجا می رفت؛ علاوه بر این در مراسم هیئت موج الحسین خراسان و دعای کمیل شب های جمعه حاج منصور در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) شرکت میکرد.
در جریان حمله به کاروان الحشد الشعبی در نزدیکی فرودگاه بغداد که بامداد روز جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ به وقوع پیوست شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه به همراه شهید ابومدی المهندس معاون نیروهای الحشد الشعبی ، سردار شهید حسین پورجعفری، شهید شهروز مظفری نیا، شهید هادی طارمی، شهید وحید زمانی نیا و چند نفر از اعضای الحشدالشعبی از جمله شهید محمد الشیبانی به شهادت رسیدند.
فرزندم عاقبت به خیر شد
وحید در سال ۱۳۷۱ در محله اتابک به دنیا آمد و شش سال بعد همراه خانوادهاش به شهر ری آمد و تا لحظه شهادت در آنجا زندگی کرد. پدر شهید میگوید: «وحید خیلی فرزند خوبی بود. او نمونه کامل فرزند صالح بود که خدا نصیبمان کرد. چهار سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد». او ادامه میدهد: «دلتنگ فرزندم هستم اما از اینکه به شهادت رسید ذره ای احساس پشیمانی نمیکنم. خدا را شکر میکنم که فرزندم با شهادت عاقبت به خیر شد. وحید از سال ۱۳۹۴ در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. البته هیچکس حتی خانواده اش هم از این موضوع اطلاعی نداشتند. پدر شهید می گوید: «چهل روز پیش که برای پی گیری مراحل درمانی به اصفهان رفت از اینکه وحید شیمیایی شده با خبر شدیم. ریه وحید عفونت کرده بود و برادرش که می دانست به خواسته او به کسی چیزی نگفته بود
دامادیاش را ندیدم
پدر شهید میگوید: «قرار بود شب یلدا طبق رسم دیرینه ایرانیها برای همسر وحید مهمانی بگیریم اما به دلیل اینکه ماموریت بود مخالفت کرد. البته بعد از آن هم قرار شد این کار را انجام دهیم اما به دلیل مشغله کاری وحید این اتفاق نیافتاد». پدر شهید در ادامه تعریف میکند: «فقط برای نو عروسم که ۲ ماه از عقدشان میگذشت ناراحتم.
وقتی به خانه شهید می رسیم خانواده شهید با خودرو به طرف فرودگاه می روند تا راهی اهواز و مشهد شوند. جمعیت زیادی در کوچه پراکنده هستند که حرف مشترک همه آن ها درباره شهید زمانی نیاست. «رامین محسنی» از بچه محل ها و دوستان قدیمی شهید می گوید: «۲۶ سال سابقه رفاقت با وحید را داشتم که به همین دلیل با اطمینان کامل می گویم نمونه بود. در همه این سال ها به یاد ندارم که در رفاقت بی معرفتی کرده باشد».
بچه هیئتی بود
وحید یک عمر نوکری امام حسین (ع) را کرد و بین اهل محل به بچه هیئتی شناخته می شد. رامین تعریف می کند: «برای انجام کارهای هیئت همراه بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. هر وقت می خواستیم برای دهه محرم هیئت بر پا کنیم، وحید قبل از همه بچه های محل می آمد و بعد از همه می رفت». او ادامه می دهد: «۲۹ سال با وحید رفیق بودم و در همه این سال ها کاری نکرد تا من را ناراحت کند. شاید من او را ناراحت کرده باشم اما او هیچوقت چنین کاری را نکرد».
روی دست مردم کربلایی شد
در بین صحبتهای ما مردم به خانه شهید میآمدند تا به بازماندگان دلداری بدهند. جالب این بود که پیرمردهای محل همه گریان بودند. «رامین» توضیح میدهد: «وحید خیلی مردمدار بود. اهل کار خیر بود اما پنهانی. خوب به یاد دارم که همیشه میگفت برای کار خیر همین که خدا بداند کافی است و نیازی نیست بنده اش چیزی بداند. اما من غیر مستقیم خبر داشتم که به خیلی ها کمک می کرد و شخصیتش طوری بود که اگر میفهمید کسی گرفتار است از هیچ کمکی دریغ نمیکرد». وحید قرار بود به کربلا برود که رامین در این باره تعریف میکند: «۲۰ روز پیش که برای آخرین بار او را دیدم گفت اگر حاج قاسم اجازه بدهد می خواهم به کربلا بروم. اما قسمت این بود که وحید روی دستان مردم کربلایی شود. قبل از آخرین بار که برود با هم عکس انداختیم که در گوشی تلفن همراه او باقی ماند. خیلی دوست دارم آن عکس را دوباره ببینم».
سردار دل ها انتخابش کرد
وحید از محافظان حاج قاسم بود. رامین میگوید: «بیخود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد. وحید از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود. هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود». وحید تازه عقد کرده بود و می خواست خواست همین روزها دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود.
دلتنگ وحیدم
«رامین» خاطرات فراوانی بعد از سال ها رفاقت با وحید زمانی نیا دارد. سال ها رفاقت با وحید باعث شده تا حالا در نبود رفیق دیرینه اش حسابی دلتنگ باشد. او می گوید: «رفیق این رسمش نبود. دلم خیلی برات تنگ شده. سلام منو به ارباب برسون». بغض سنگینی در گلوی «رامین» نشسته که توان ادامه دادن را از او گرفته است.
خداوندا؛ این قربانی را از ما قبول کن
در میان همه رفتوآمدها برای تسلیت گفتن به خانه شهید ، تبریک و تسلیتها نوشتهای مقابل ورودی خانه شهید توجه ام را جلب میکند. «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر» این متن علاوه بر عزت نفس خانواده شهید به همه اعلام می کند که شهادت ملت ما را بیدار می کند.
وصیت نامه شهید وحید زمانی نیا
متن وصیتنامه به شرح زیر است:
«بسم رب الحسین (علیهالسلام)
سلام و درود بر یگانه عالم بشریت حضرت حجت بن الحسن (عج) و نایب بر حق ایشان حضرت امام خامنهای و تمامی شهیدان و فدائیان راه حق. اینجانب وحید زمانینیا از این فرصت استفاده کرده و در وصیتنامه خود حرفهای دلم را بازگو میکنم.
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ. (گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند ، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند.)
از تمامی خانواده، بستگان و دوستان میخواهم که پشتیبان انقلاب اسلامی باشند و رهبر معظم انقلاب را در این راه پر خطر تنها نگذارند تا انشاءالله پرچم نظام اسلامی به دستان مبارک امام زمان (عج) برسد. من در این راه هیچ ترسی از مرگ ندارم زیرا راه ما حق است و دشمنانمان باطل. همیشه از خدای خویش خواستهام مرگ این حقیر در رختخواب رقم نخورد بلکه لیاقت و سعادت فدا شدن در راه اسلام و تشیع اهل بیت (ع) را از خدای خویش خواستار بودهام.
بارالها، امیدوارم گناهانی که تا به حال کردهام را ببخشی و از سر تقصیرات این بنده پر گناه بگذری. خدایا، تو را به اباعبدالله الحسین (ع) قسم میدهم که ما را از فیض شهادت محروم نفرما و از پدر و مادر و دوستان خویش میخواهم که فقط و فقط برای مظلومیت حضرت ثارالله (ع) گریه کنند.
از تمامی افرادی که این بنده حقیر را میشناسند میخواهم که مرا حلال کنند و اگر بدهکاری به آنان دارم از خانوادهام طلب کنند. دوست دارم در قبرم همراه من پیراهن مشکیام که با آن به هیئت میرفتم دفن شود و همچنین تربت اباعبدالله الحسین (ع) را روی چشمان، زبان، دست و سینهام بگذارید تا آن دنیا شفیع من باشند.
حرف دیگر من با پدر و مادر عزیزم هست که به آنها میخواهم بگویم که شما را عاشقانه دوست داشته، دارم و خواهم داشت. از دوستان میخواهم در مجالس ترحیمم روضه اباعبدالله (ع) خوانده شود ولاغیر.
من این دلم به عشق تو یکدست میکنم
راه دلم به غیر تو بن بست میکنم
از راه گوش خوردن باده کسی ندید
من «یا حسین» میشنوم مست میکنم
الحقیر وحید زمانینیا»