- علت شهادت : مبارزه با سارق مسلح
- عامل شهادت : گلوله سارق
- شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمدرضا کوشکی مورخ ۱۴۰۲/۸/۹ در عملیات دستگیری سارق مسلح براثر اصابت گلوله سارق به شهادت رسید.
شهید محمدرضا کوشکی اهل کرمانشاه در درگیری با سارق مسلح در استان البرز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
مراسم تشییع و خاکسپاری شهید والامقام انتظامی استواریکم محمدرضا کوشکی پنج شنبه مورخ ۱۸ آبان ۱۴۰۲ در ساعت ۹:۳۰ از مقابل مسجد جامع کرمانشاه تا مزار شهدا با حضور مردم شهید پرور کرمانشاه برگزار گردید.
پیکر پاک شهید نیروی انتظامی، «محمدرضا کوشکی» بعد از ظهر چهارشنبه بر روی دستان مردم شهید پرور شهرستان ساوجبلاغ استان البرز تشییع شد.
شهید گروهبان یکم «محمدرضا کوشکی» که در درگیری با سارق مسلح بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر در شهرستان چهارباغ استان البرز به شهادت رسید و روز گذشته در حزن واندوه مردم و همرزمان شهید در شهرستان ساوجبلاغ تشییع شد.
پیکر مطهر این شهید پس از تشییع برای خاکسپاری به زادگاهش کرمانشاه انتقال داده شد.
در مراسم تشییع پیکر پاک این شهید که از مقابل فرماندهی نیروی انتظامی ساوجبلاغ به سمت میدان شهدای این شهرستان برگزار شد، مردم عزادار به نوحه خوانی و سینه زنی پرداختند.
در راستای اجرای نیابت قضایی و دستگیری سارق در شهرستان چهارباغ، تیم سه نفره پلیس آگاهی به موقعیت محله مرغک اعزام شدند که به دنبال وقوع درگیری گروهبان یکم «محمدرضا کوشکی» از ناحیه سر مجروح و پس از انتقال به بیمارستان به فیض شهادت نائل شد.
دستگیری قاتل
پلیس مخفیگاهِ قاتل را پیدا کرد و او را همانجا به هلاکت رساند. پس از شناسایی هویت قاتل، با انجام اقدامات اطلاعاتی و پلیسی گسترده، مخفیگاه قاتل در حوالی جاده چالوس شناسایی و بامداد امروز چند اکیپ از کارآگاهان پلیس آگاهی استان و شهرستان ساوجبلاغ به محل مورد نظر اعزام شدند.
پس از استقرار پلیس در محل اختفاء قاتل، باتوجه به نوع مأموریت و مسلح بودن متهم، پلیس چندین مرتبه با فرد مورد نظر مذاکره کرد، اما این قاتل خطرناک به هشدارهای مأموران توجهی نکرد و به صورت مستقیم با اسلحه گرم تیراندازی کرد که طی آتش متقابل این فرد شرور به هلاکت رسید.
متنی زیبا در ستایش شهدای نیروی انتظامی
چه مظلومانه در گرمای تابستان و سرمای زمستان اسلحه به دست و با پوتین های خاکی بی ادعا ایستاده ای و من می دانم به چه می اندیشی به کودکت که شاید چند ماهی می شود که او را ندیده ای، به همسرت که یک تنه بار زندگی را به دوش می کشد، به مادرت و پدرت که برف سفیدی بر موهایشان نشسته و دستان پر مهر و چروکیده شان گرمای دستانت را می طلبد.
چه روزها و شب ها، طلوع و غروب ها را نظارهگر بودی و به انتظار نشستی تا برای استراحت که نه، برای دیدار خانواده ات بروی اما گویا تقدیر با تو یار نبود و خونت در خاک سرزمینت و برای پاسداری از این خاک به زمین ریخته شد، چه غریبانه فرزندت، همسرت، پدر و مادرت به سوگت نشستند، هر چند به بهترین جا رفته ای و بهترین ها برایت رقم خورده است اما کودک خردسالت بی تاب پدر است، بی تاب نگاه گرم تو…
زمانی که برای دفاع از وطنت، اسلحه بر دست گرفتی و در مقابل اشرار ایستادی، نمیدانستی که کام شهادت را خواهی نوشید و چه سعادتی بالاتر از این که شهید وطن و امنیت کشورت شده ای و چه زیبا تابوتت را همرزمانت بر دوش کشیده اند و چه جماعتی برای بدرقه ات آمده اند، خوشا به سعادتت که اینگونه جامه مرگ را برتن کرده ای و چه افتخار بالاتر از این که فرزندنت در آینده بگوید، پدرم شهید امنیت وطن بود.
شاید در طول روز، هفته و ماه، شماری از سبزپوشان نیروی انتظامی در بخش های مختلف خدمتی خود، جام شهادت را می نوشیدند اما کمتر از رشادت هایشان یادی می شود، هر چند یاد و خاطره آن ها دردل مردم همیشه زنده و ماندگار است اما نوشتن برای آن ها باید به رسالتی مستمر تبدیل شود.