چهل شاخص
40shakhes
چهل شهید شاخص
لوگو اسپانسر

خاطره ای از شهید یوسف کلاهدوز

نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود.یهو از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردم.

منتظر بودم یوسف بیاد و با ناراحتی بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟
وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت.گفتم:”خوابیده”.
بعد شروع کردم آروم آروم جریان رو براش توضیح دادن.فقط گوش داد. آروم آروم چشم هاش خیس شد و لبش رو گاز گرفت.

بعد گفت:” تقصیر منه که این قدر تو رو با حامد تنها می زارم، منو ببخش”.

من که اصلا تصور همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیس عرق شدم.

:: موضوعات مرتبط : شهید یوسف کلاهدوز
:: برچسب ها : , , , , ,
با ما صفحه اول گوگل را تجربه کنید خرید بک لینک ، بک لینک

No comments yet




.:: Powered By : Night Skin ::.
نوشته‌های تازه
آخرین دیدگاه‌ها

تبلیغات رپورتاژ