چهل شاخص
40shakhes
چهل شهید شاخص
لوگو اسپانسر

چرا شهید توکل قلاوند، به آواکس دشت عباس معروف بود‎

نویسنده : کاملیا فارسی
چهارشنبه, 28 مهر 1400

شهدای سرزمین ما همگی مردانی غیور و دلاور هستند که بزرگترین دارایی شان که جانشان بود در طبع اخلاص گذاشتند و در راه دفاع از خاک ایران عزیزمان رهسپار جبهه های حق علیه باطل شدند.

یکی از شهدای بزرگمان شهید توکل قلاوند است که به او لقب “آواکس دشت عباس” را داده اند. این شهید بزرگوار در سال ۱۳۴۰ در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک به دنیا آمد.

شهید قلاوند دوران کودکی خود را در روستای قلعه رزه گذراند. کوهستانی بودن این منطقه سبب شد تا توکل به راحتی بتواند در مناطق کوهستانی و سخت حرکت کند. به همین دلیل این شهید در دوران جنگ کار شناسایی و عملیات را بهتر از هر کس دیگری انجام می داد و اغلب شبانه تا عمق نیروهای دشمن نفوذ  می کرد و اطلاعات لازم را از دشمن و تعداد ادوات و محل استقرار آنها به دست می آورد. همین امر باعث شد که بین بچه ها به «آواکس دشت عباس» مشهور شود.

در ادامه توضیحاتی کوتاه و کامل از زندگی این شهید بزرگوار را می خوانیم تا با منش و شخصیت او بیشتر آشنا شویم.

زندگی نامه شهید توکل قلاوند

در سال ۱۳۴۰ در منطقه مهرزیل از توابع بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک متولد شد. دوران کودکی را در روستای قلعه رزه طی نموده و دوره راهنمایی و دبیرستان را در شهرستان اندیمشک به پایان رساند. در قبل از انقلاب وارد فعالیت های انقلابی شد،در ابتدای انقلاب در فرونشاندن غائله کردستان حضور پیدا کرد در جنگ تحمیلی به همراه گروهی از جوانان متدین دزفول و اندیمشک در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت پیدا کرد.

شهید توکل قلاوند متولد بخش الوار وقلعه رزه است که اغلب شبانه تا عمق نیروهای دشمن نفوذ  می کرد و اطلاعات لازم را از دشمن و تعداد ادوات و محل استقرار آنها به دست می آورد. همین امر باعث شد به «آواکس دشت عباس» مشهور شود توکل به همراه سردارشهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر ۱۷ ابیطالب (ع) به عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات آن لشکر مشغول خدمت می‌شود. مدتی بعد قائم مقام فرمانده قرارگاه نجف اشرف ایشان را به آن قرار گاه منتقل می‌کند. در قرار گاه نجف اشرف به عنوان فرمانده اطلاعات عملیات قرارگاه به خدمت خود ادامه می‌دهد.

قبل از انقلاب:

گاه مدتها از خانه دور می ماند و بدون اطلاع خانواده در تشدید حرکت توفنده انقلاب و سرنگونی رژیم منحوس پهلوی ولو با چسباندن عکس حضرت امام خمینی (ره) شرکت فعال می نمود.پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز در بوجود آمدن سپاه نقش مهمی داشت. در سالهای اولیه انقلاب که اندیمشک دچار سیل شده بود با دیگر دوستانش به کمک رسانی مردم سیل زده پرداخت و در این امر متحمل زحمات زیادی شد.

ابتدای انقلاب:

در دوران اوج بحث های گروهکها بویژه گروهکهای خیابانی بعلت مطالعه و تحقیق فراوان در مقابل این جریان خطرناک نیز با حوصله و جدل منطقی سعی در سالم سازی افکارداشت. با شروع غائله کردستان شهید توکل قلاوند عازم آن استان شدو در مدتی که در کردستان حضور داشت که سه تا شش ماه بطول انجامید حتی یکبار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد.

ماجراهای زندگی شهید قلاوند با روایت نزدیکان او

غائله کردستان

با شروع غائله کردستان ، شهید توکل رهسپار آنجا شد . به دلیل کار زیاد او مدت شش ماه حتی یک بار به مرخصی نیامد و تنها یکبار پیک سلامتی ایشان از طریق نامه دریافت شد . در اواخر سال ۱۳۵۹ پس از مسئله کردستان فقط به مدت دو ساعت در منزل ماند و بلافاصله عازم منطقه دشت عباس شد . او به همراه جوانان اندیمشکی و دزفولی در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت می نمود .

راوی : خانواده شهید  

کمپ قلاوند

در اوائل جنگ از دهلران تا فکه کمپ هایی در این مناطق عملیاتی قرار داشت که مانع نفوذ نیروهای دشمن می شد . مسئولیت یکی از این کمپ ها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در امر شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و به همین دلیل کمپ ایشان معروف شد به کمپ قلاوند . فرماندهی ایشان در این منطقه تا آغاز عملیات فتح المبین ادامه داشت . اطلاعات به دست آمده توسط ایشان کمک زیادی به عملیات فتح المبین کرد . 

ازدواج

وقتی به توکل پیشنهاد ازدواج و تشکیل خانواده را دادم و به او توصیه کردم تا خودش را آماده این امر مهم سازد، او با سیمایی روحانی به من گفت : حاج آقا ! الان وقت این کارها نیست . ما کارهای مهم تری مانند جهاد و مبارزه با متجاوزین در پیش داریم .

راوی : حجت الاسلام شاهرخی   

اخلاص

توکل از آنجا که در محرومیت و استضعاف به دنیا آمده بود و زندگی سختی را با مشقت و تنگدستی سپری کرده بود همواره به فکر دردمندان و بی سرپرستان بود و تا جایی که در توانش بود انفاق می کرد و حقوق ناچیزی را هم که دریافت می کرد یا به حساب شماره ۱۰۰ حضرت امام (ره) واریز می کرد و یا خود برای خانواده های مستمند وسایل مورد نیاز تهیه می کرد .

در روستای ما – قلعه رزه – خانواده ای وجود داشت که سرپرستی نداشت و سه طفل صغیر با مادرشان زندگی

 می کردند ، او هر گاه به مرخصی می آمد برایشان چیزی هدیه می آورد .

راوی : خواهر شهید

 

برادرانم

بعد از مدت ها که به مرخصی آمده بود ، شب هنگام برای استراحت ، تشک و لحافی در اتاق گذاشتم . وقتی صبح آمدم دیدم تشک و لحاف دست نخورده گوشه ای قرار دارند .

از توکل پرسیدم چرا روی زیلو خوابیده ای ؟

پاسخ داد : الان در جبهه برادرانم روی زمین خوابیده اند . وقتی دوستانم روی خاک ها و قلوه سنگ ها بسر می برند ، من چگونه می توانم روی تشک و لحاف راحت بخوابم .

راوی : خواهر شهید  

شناسایی

روزهای نخست جنگ تحمیلی بود و در سپاه اندیمشک جمع بودیم که به یکباره متوجه حضور سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان شدیم . ایشان به ما گفتند در شناسایی منطقه دشت عباس و چگونگی استعداد دشمن به مشکل برخورده ایم . ما را راهنمایی کرده اند و گفته اند که فردی در اینجا است به نام توکل قلاوند که منطقه را مثل کف دست می شناسد . آمده ام تا او را جهت شناسایی همراه خود ببرم . این گونه بود که توکل همراه حاج احمد شد و مدتی در تیپ ۲۷ رسول الله (ص) و بعد در قرارگاه نجف اشرف و در واحد اطلاعات و عملیات مشغول بکار شد .

راوی : سردار عبدالله احمدی

گزارش

یک بار گزارشی از طرف فرد مشکوکی علیه توکل قلاوند به دستم رسید که مطالبی بی اساس و کذب در آن به چشم می خورد . اصل نامه را به توکل دادم و گفتم : ببین علیه تو چه نوشته اند .

ایشان گزارش را گرفتند و با کمال خونسردی آن را مطالعه کرده و بدون اینکه عصبانی شوند آن را برگرداندند .

به او گفتم به دلیل کذب بودن ، قابل پیگیری نیست . اما ایشان در جواب گفتند : من راضی نیستم و شما باید به وظیفه خودتان عمل کنید و مسؤول هستید برای روشن شدن صحت و سقم آن تحقیق کنید .

راوی : فتح اله بهاروند  

بدون علامت

توکل ذکاوت سرشاری در ردیابی و شناسایی منطقه داشت . وقتی برای عملیات به همراه ایشان می رفتیم او کارت های شناسایی را از بچه ها می گرفت و زیر سنگی پنهان می کرد . بعد از عملیات شناسایی و کمین ، دقیقاً کارت ها را پیدا می کرد و به ما بر می گرداند .

ایشان زمین را بخوبی می شناخت و بدون علامت و نشانه خاصی راه خود را پیدا می کرد .

راوی : حسین فضیلت پور 

پاسدار نمونه

شهید توکل از نیروهای زبده و مخلص بود و از اعضای اولیه سپاه محسوب می شد . بخاطر پرورش یافتن در دامان کوهستان از اندامی نیرومند و قوی برخوردار بود . او در بیشتر مأموریت های قبل از جنگ که معمولاً با منافقین درگیر می شدیم پیشقدم بود . در آن هنگام جاده اندیمشک – خرم آباد توسط سارقین مسلح ناامن بود . ما به اتفاق توکل از اوایل شب تا صبح مسیر اندیمشک تا روستای پاعلم را چندین بار طی می کردیم .

حضور ایشان و آشنایی کاملی که به منطقه حسینیه ، بیدروبه ، قلعه رزه و … داشت ، قوت قلبی برای ما محسوب می شد .

راوی : محمد رضوانی 

شهادت طلب

بعد از عملیات رمضان سپاه اندیمشک اعلام کرد که به ایشان نیاز دارد و از توکل خواستند که از منطقه برگردد و در سپاه شهرستان به خدمت خود ادامه دهند .

او به من گفت : از نرفتن به جبهه بسیار متأثر و ناراحتم . صبح تا شب در گوشه مسجد می نشینم و گریه  می کنم . شما هر کاری می توانی بکن تا باز به جبهه برگردم . من که در چهره اش به خوبی شهادت را می دیدم با شهید باقری صحبت کردم و از او خواستم توکل را همراه خود به جبهه ببرد .  ایشان هم پذیرفت و پس از کسب موافقت سپاه اندیمشک او به جبهه اعزام و در قرارگاه نجف اشرف مشغول کار شد .

راوی : عبدالعظیم سفیدکن 

دهلیز

اوایل جنگ بود تازه وارد دشت عباس شده بودیم و از منطقه شناخت کاملی نداشتیم . کار حسابی گره خورده بود . مأموریت ما شناسایی منطقه بود . بعد از ارتفاعات دشت عباس ناحیه ای بود به نام دهلیز و سپس یک دشت هموار که حدود شش کیلومتر می شد و مملو از تجهیزات و ادوات دشمن بود . به خوبی یاد دارم که کلید کار توسط توکل زده شد یعنی پس از چند شب معطلی و سرگردانی حدود پنج یا شش روز ایشان جلو رفتند و یک شب در عقبه دشمن ماندند . روز بعد با خوشحالی برگشتند چرا که عملیات شناسایی را به خوبی انجام داده بودند. او وضعیت جاده و تعداد نیروها و برخی دیگر از اطلاعات را بخوبی جمع آوری کرده بود . توکل مسیر خوبی را پیدا کرده بود که بوسیله آن از لابلای تیپ های زرهی دشمن ، نیروها را تا پشت قوای آنها می برد .

راوی : مرحوم سردار رحیم یوسف آبادی 

بخشی از پیام سپاه پاسداران

پنج تن از دلاوران جان بر کف و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در طول جنگ تحمیلی فرماندهی یگانهای رزمنده را بر عهده داشته و در طول جنگ تحمیلی افتخاراتی عظیم آفریدند دعوت حق را لبیک گفته و به آروزی دیرین خود ، شهادت ، دست یافتند . برادر حسن باقری (افشردی) ، جانشین فرماندهی یگان زمینی سپاه پاسداران ، برادر مجید بقایی فرمانده قوای یکم کربلا ، برادر مومنیان ، برادر تقی رضوانی و برادر توکل قلاوند روز شنبه ۹/۱۱/۱۳۶۱ در جبهه های حق علیه باطل شهادت را با آغوش باز پذیرا شدند و بسوی اعلا علیین پرواز کردند .

:: موضوعات مرتبط : خاطرات شهدا
:: برچسب ها : , ,
با ما صفحه اول گوگل را تجربه کنید خرید بک لینک ، بک لینک

No comments yet




.:: Powered By : Night Skin ::.
نوشته‌های تازه
آخرین دیدگاه‌ها

تبلیغات رپورتاژ