چهل شاخص
40shakhes
چهل شهید شاخص
لوگو اسپانسر

نماز، نشانه کرامت انسان

نویسنده : admin
چهارشنبه, 27 اسفند 1393

اشاره:

آنچه می خوانید بخش اول مشروح سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است که پیرامون موضوع “سیمایی از نماز” در جلسه درسهایی از قرآن، به تاریخ ۲۳/۷/۱۳۸۸ ایراد شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

بحثی که در نظر گرفتم برای شما بگویم سیمایی از نماز است.

۱- نماز نشانه‌ی کرامت انسان است.

همین که خدا به ما اجازه داده، اگر یک کارتی به شما بدهند که شما با فلان شخصیت ملاقات داری، کلی افتخار می‌کنید. در مکه در سال چند نفری را یک کارتی می‌دهند که اینها در خانه‌ی کعبه بروند، نه در مسجد الحرام. در خود کعبه! سر آن کارت‌ها دعوا است. آن کارت‌ها را حاضر هستند چند میلیون بخرند. همین که به ما اجازه می‌دهند ما که همه جمع شویم نمی‌توانیم یک مگس خلق کنیم، گفتند: تو که نمی‌توانی یک سلول و یک اتم خلق کنی، با کسی حرف بزن که با یک اراده همه‌ی هستی را به وجود می‌آورد. اجازه‌ی گفتگو.

الآن اگر بگویند: آقا این شماره را بگیر. مثلاً فلان شخصیت، مقام معظم رهبری گوشی را برمی‌دارد. رییس جمهور گوشی را برمی‌دارد. رییس مجلس گوشی را برمی‌دارد. نمی‌دانم رییس قوه‌ی قضاییه گوشی را برمی‌دارد. یک استاندار گوشی را برمی‌دارد. اگر بگویند: آقا اگر زنگ بزنی خودش گوشی را برمی‌دارد، همه‌ی شما زنگ می‌زنید. می‌گویید: خودش برمی‌دارد. راستی می‌گویی. خود خود خودش برمی‌دارد؟

۲- یاد خدا، زمینه دریافت لطف خدا

بگذار ببینم. قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بابا من یاد شما می‌کنم. «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُم‏» (بقره/۱۵۲) تو یاد من باش، من خودم گوشی را برمی‌دارم. تازه ما یاد خدا باشیم چیزی گیر خدا نمی‌آید. ولی اگر خدا به ما لطف کند، خیلی چیز گیر ما می‌آید. نماز کرامت انسان است.

یک وقت دخترها می‌گفتند: چرا ما زودتر باید نماز بخوانیم؟ الآن اگر در یک سالن بستنی آوردند، گفتند: اول بستنی رابه دخترها بدهید، دخترها می‌توانند بگویند: آقا چرا اول به ما دادی؟ همه می‌گویند: خوب خوب شد، خوب شد. چرا؟ برای اینکه بستنی… (خنده حضار) بله دیگر… یعنی یک بستنی توجه کنید. یک بستنی پذیرایی است. به شما احترام کردند برای شما بستنی آوردند. اینکه به دخترها بگویند: زودتر با خدا حرف بزنید، احترام به شماست. این یک مورد. یک مورد هم چون یک مشکلاتی، شاید البته این دومی را من شاید می‌گویم. با کلمه‌ی شاید شاید شاید شاید می‌گویم.

دختر مشکلاتی خواهد داشت، دارد. در سال و در ماه، روزهایی را نمی‌تواند نماز بخواند. ما اگر اینها را جمع کنیم گفتند: ۶ سال زودتر شروع کند. تا این شش سال جبران آن چهل سالی که فرض کنید چهل سال مشکل دارد. چهل تا دوازده ماه، چهل تا ده تا چهارصد تا، چهل تا هم چهارصد و… چهارصد هشتاد ماه هرماهی هم پنج، شش، روز مشکل دارد. می‌گوید: شش سال زودتر نماز را شروع کن تا اگر یک زمانی نتوانستی نماز بخوانی، از پسرها و مردها عقب نمانی… مثل یک ماشینی که نمی‌تواند راه برود، می‌گویند: یک نیم ساعت زودتر از خانه حرکت کن.

چون او ماشینش بی‌ام و است گازش را می‌گیرد و می‌رود. تو چون ممکن است ماشینت پنچر شود، بنابراین یک نیم ساعت زودتر حرکت کن که اگر دو بار پنچر شدی، از آن بی ام و عقب نمانی. قرآن نمی‌خواهد عقب باشد. و همه باید دوش به دوش برویم. زن‌ها عمرشان چهار سال هم بیش از مردها است. میانگین می‌گوییم. حالا یک زنی زودتر بمیرد، تصادف است. معمولاً عمر زن‌ها بیش از مردها است. آدم قبرستان که می‌رود زن‌ها سر قبر شوهرها نشستند. هر قبرستانی بروی زن‌ها سر قبر شوهرها نشستند. ما الآن زن بیوه خیلی داریم ولی مرد بیوه کم داریم. (خنده حضار) اینکه می‌گویم میانگین می‌گویم. مربوط به زنان ایران هم نیست. عمر زن در کره‌ی زمین، میانگین، میانگین، مثلاً می‌گویند: میانگین هوای تابستان داغ است. حالا یک روستا خنک است، کار به آن نداریم. میانگین می‌گوییم. میانگین عمر زن در دنیا چهار سال بیش از مرد است. چهار سال بیش از مرد عمرمی‌کند، یعنی مرد مرده، زن هست. شش سال هم زودتر نماز را شروع می‌کند، شش سال و چهار سال؟ یعنی چهار سال بعد از مرگ شوهرش نماز می‌خواند. شش سال هم زودتر شروع کرده، این ده سال جبران آن پنج روز، پنج روز، شش روز، شش روزها است. شاید! نماز یک کرامت است.

پس بگذارید بنویسم که حالا اگر کسی خواست یک تابلودرست کند، داشته باشد.

۳- تکلیف الهی، امتیاز انسان بر حیوان

۱- نماز گفتگو با خداوند و نشانه‌ی کرامت انسان است. گربه به تکلیف نمی‌رسد. فیل به تکلیف نمی‌رسد. انسان به تکلیف می‌رسد. پیداست تکلیف یک مقام است. یک کرامتی است که خدا به گربه و فیل نداده است. به انسان داده است. کرامت است. مثل عمامه! الآن به هر طلبه‌ای اجازه نمی‌دهند عمامه به سر گیرد. می‌گویند: باید سوادت به اینجا برسد بعد ما عمامه سر تو بگذاریم. عمامه کرامت است. و یک روحانی را هم اگر خواستند توبیخ کنند، دادگاه ویژه‌ی روحانیت یکی از کارهایی که می‌کنند می‌گویند: عمامه‌اش را بردارید. یعنی این کرامتش را بردارید. حجاب یک کرامت است. اصلاً لباس یک کرامت است. برهنگی که حیوان‌ها هم هستند. اگر برهنگی نشانه‌ی تمدن است که الآن همه‌ی حیوان‌ها از ما تمدنشان بیشتر است. لخت شدن کرامت نیست. پوشش کرامت است. شما سکه را در قاب می‌گذاری. برگ زرد را که در قاب نمی‌گذاری. یک چیزی که ارزش دارد، حفاظت می‌کنی. یک چیز مهم را در گاوصندوق می‌گذاری. هیچ وقت در گاو صندوق تنباکو نمی‌گذارید. پنبه نمی‌گذارد. اگر یک چیزی را گفتند حفظ کن، خانم خودت را حفظ کن، چون ارزش داری. اگر می‌گویند: فحش نده، به خاطر اینکه عزیز هستی. این زبان حیف است فحش بدهد. حرف زشت است. تو خلیفه‌ی خدا هستی. خلیفه‌ی خدا فحش می‌دهد؟ اگر می‌گویند: سیگار نکش، این ریه حیف است دود در آن برود. این ریه را خدا برای هوای سالم خلق کرده است. تو چرا در این دود می‌کنی. این چشم شما حیف است بد ببیند.

زمان شاه ما سوار یک اتوبوس شدیم، مسافرت کنیم. یک کسی تا دید ما آخوند هستیم، می‌خواست حال ما را بگیرد. گفت: آقای راننده جناب شیخ وارد اتوبوس شد. موسیقی را روشن کن. (خنده حضار) می‌خواست حال ما را بگیرد. این راننده هم موسیقی را روشن کرد. من داشتم فکر می‌کرد که حالا چه کنم؟ پیاده شوم؟ساکت شوم؟بلند شوم بگویم: نکن. همینطور که داشتم فکر می‌کردم چه کنم این آقایی که گفت: راننده موسیقی را روشن کن، گفت: آ شیخ! از موسیقی لذت می‌بری؟ گفتم: بحث حلال و حرامی نیست. اینکه می‌خواند یک رقاصه است. یک خواننده است.

۵- بهره‌گیری بهتر از نعمت‌های الهی

من می‌توانم یک دانشمند شوم. آیا مغزی که می‌تواند دانشمند شود، حیف نیست در اختیار یک رقاصه بگذارد؟ حالا گیرم هم موسیقی حلال! گیرم هم موسیقی حلال، حلال هم باشد من حیف هستم. من کاری به حلال و حرامی‌اش ندارم. من خیلی از اخبار هم پای تلویزیون گوش نمی‌دهم. اخبار مهم را گوش می‌دهم. یک اخباری که در من و در جامعه من فعلاً نقشی ندارد، خبر از ورزش دقیقه‌ی آخر می‌گیریم. آقا بالاخره فلان کشور با فلان کشور مسابقه داشتند، چه کسی برنده شد؟ می‌گوید: دو به یک خلاص! حالا چرا من دو سه ساعت بنشینم دو به یک شوند. برو دو ساعت را خودت ورزش کن، خودت ورزش کن. خودت ورزش کنی ارزش است، بنشینی ورزش مرا ببینی. مثل اینکه تو بنشینی پول‌های مرا ببینی. خوب چیزی گیر تو نمی‌آید. من اگر پول هایم را نشان شما بدهم، به شما چه ربطی دارد؟ خودت بلند شو پول پیدا کن. حالا می‌خواهی اطلاع داشته باشی، بگو: آقای قرائتی پول چقدر، چقدر پول در جیبت است؟ دقیقه‌ی آخر بگو: چقدر؟ همینطور عمرمان را تلف نکنیم. جوان‌ها و عزیز‌ها خیلی عمر شما مهم است. قرآن بخوانم. قرآن می‌گوید: لحظه‌ی مرگ می‌گوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مومنون/۹۲) یک مدت و مهلت کم… یعنی این عمری که ده ساعت ده ساعت تلف می‌کنیم، وقتی می‌رسد که برای یک دقیقه‌اش التماس می‌کنیم. دیگه می‌گویند: فایده ندارد. بنابراین این کرامت انسان است، ارزش دارد. آقا یک نوار من به شما بدهم، حاضر هستی صدای گربه روی آن ضبط کنی؟ خوب نوار است، ارزش دارد. عمر ما چه نواری روی مغز ما پر می‌شود؟ مغز ما، این دست شما می‌تواند کرامت باشد. می‌توانی از این دست کار خیر بکنی. چرا کار شر کردی؟ می‌توانستی حرف خوب بزنی. اصلاً می‌توانستی رفیق خوب بگیری، چرا با این رفیق شدی؟از وقتی با این رفیق شدی چقدر ما را آلوده کرده است؟ وادارمان کرده فحش بدهیم. وادارمان کرده بد بگوییم. بد ببینیم، بد عمل کنیم. کرامت انسان است.

۶- مقایسه اذان مسجد با ناقوس کلیسا

۲- نماز گفتگو از طریق وحی است.. همه از طریق وحی است. شما اذان را با ناقوس مقایسه کنید. مقایسه کنید ببینید چه می‌شود. من ماه رمضانی در یکی از کشورهای غربی بودم. به من گفتند: امشب جمعی از مسیحیّت، مسیحی‌ها پای منبر شما می‌آیند. خوب یک عده مسلمان نشسته بودند، مسیحی‌ها هم وارد شدند. حرف‌های ما هم دوبله انگلیسی می‌شد. من گفتم: حالا امشب مخاطبین ما هم مسلمان هستند هم مسیحی چه بگویم؟ گفتم: مقایسه کنم بین اذان و ناقوس. به یک آدم خوش صدا گفتم بلند شو جمله جمله اذان بگو. اذان چیست، ناقوس چیست. ناقوس صدایش را هرکس شنیده که شنیده هرکس نشنیده، مثل این ساعت‌های بزرگ هست دِلنگ دِلنگ می‌کند. این مثل زنگ ساعت‌های بزرگ که در میدان‌ها هست. گفتم: این صدا چه باری دارد؟ چه پیامی دارد؟ اما اذان چه پیامی دارد؟ الله اکبر! اولش می‌گوییم: الله، آخرش هم می‌گوییم: لا اله الا الله!اول اذان الله است، آخرش هم الله است. بین دو تا الله یک دوره تفکرات است. دعوت به خیر است. «حی علی الصلاه، حی علی الفلاح،حی علی…»، «حی» یعنی بشتاب. نه یعنی برو. بدو! بدو بشتاب. «اشهد ان لا اله الا الله» هیچ جاذبه‌ای برای من جز خدا نیست. من جذب هیچ چیز نمی‌شوم. «اشهد ان محمداً رسول الله» (صلوات حضار) من قانون و مکتبم را از هیچ کس نمی‌گیرم. جز مکتب پیغمبر!به چه دلیل من بله قربان‌گوی تو شوم. تو بله قربان‌گوی من باش. به چه دلیل من قانون تو را عمل کنم؟ قانونی ارزش دارد که قداست داشته باشد. او که مرا ساخته است، او برای من حق قانون‌گذاری دارد. خدا مرا ساخته قانون مرا شرق بدهد، قانون مرا غرب بدهد. شرق و غرب چه کاره هستند که برای من قانون وضع کنند؟ قانون من الهی است. «اشهد ان امیرالمؤمنین علیاً ولی الله» اگر بنا است الگو بگیرم، امیرالمؤمنین الگوی من است. یک مقایسه‌ای کردم. آن مؤذن هی اذان می‌گفت من معنا می‌کردم. این سرود ما است. حالا سرود مسیحیت ناقوس است.

بحث تحقیر نیست. بحث مقایسه است. مقایسه کنیم این دو را. یکی از راه‌های قرآن مقایسه است. من مقایسه‌های قرآن را نوشتم. حدود چهارصد مقایسه در قرآن است. این یا آن؟خودت فکر کن. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقا» (سجده/۱۸) مؤمن و فاسق یکسان هستند؟ «هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصیر» (رعد/۱۶) نابینا و بینا یکسان هستند؟ «أَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُمَاتُ وَ النُّور» (رعد/۱۶) «أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقین‏» (ص/۲۸) مفسد و متقین را یکسان حساب کنیم. «ْمِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْر»، «مِثْقالَ ذَرَّهٍ شر» مقایسه‌هایی که در قرآن است من حدود چهارصد تا یادداشت کردم. این یا آن؟ چون وقتی آدم به هم می‌رسد، یعنی یک آدم معمولی که راه می‌رود معلوم نمی‌شود. اما یک بلند کنار او بایستد، می‌گوید: اوه این چقدر کوتاه است. اگر یک کوتاه ببیند می گوید: اوه این چقدر کوتاه است. یعنی ما می‌گوییم: «تعرف الاشیاء باضدادها» آدم یک مقدار در جاده‌ی خاکی که رفت تا به آسفالت رسید می‌گوید: های، چون اذیت شد. در گرد و خاک شد، ماشینش، لاستیکش…

تنظیم برای تبیان: شکوری

:: موضوعات مرتبط : دین و اندیشه
:: برچسب ها : , , , , ,
با ما صفحه اول گوگل را تجربه کنید خرید بک لینک ، بک لینک

No comments yet




.:: Powered By : Night Skin ::.
نوشته‌های تازه
آخرین دیدگاه‌ها

تبلیغات رپورتاژ