سریال سرخوجه مدتی پیش بر روی آنتن شبکه سه سیما رفت و حدود ساعت ۹ شب پخش می شد و به تازگی قسمت انتهایی این سریال هم پخش و به پایان رسید. این سریال بر اساس واقعیت بوده است و یکی از نقش های اصلی این سریال ماجرا و سرگذشت شهید “غلامرضا فلاحی پور” بود که توسط بازگیر خوب کشورمان حمید رضا محمدی، ایفا شد. سریال سرجوخه یک سریال سیاسی-امنیتی بود که ماجرای جذابی داشت و به صورتی متفاوت و غافلگیر کننده به پایان رسید. در این داستان غلامرضا به دلیل ناآگاهی و نداشتن اطلاعات کافی درگیر ماجراهایی می شود که سرنوشتی متفاوت را برای او رغم می زنند.
اینکه ماجرای این سریال چه بوده است و سرگذشت و زندگی نامه این شهید چگونه بوده است، موضوعی است که امروز می خواهیم به آن بپردازیم.
ماجرای سریال سرجوخه و داستان زندگی شهید غلامرضا فلاحی پور
احمد معظمیکارگردان این سریال در بخش پایانی تلاش کرد که بهگونهای ملموس روایتگر چهره کثیف و نفوذی مأموران موساد که در ایران اسلامی به خرابکاری پرداختند و با ترور شخصیتهای علمی و دانشمندان هستهای بهدنبال اهداف شوم خود بودند پرده بردارد؛ بخش پایانی این سریال واکاوی خوبی از سرگروه ترورها و عوامل پشتیبانیکننده آن به تصویر کشیده شد و مخاطبان در واقع در سکانسهای نهایی، مبارزات و فداکاریهای مأموران امنیتی کشور را در فرآیندی جدید دیدند. سربازان گمنامی که در سختترین شرایط، مأموریت خود را به نحو احسن انجام میدهند و با جان فشانی از آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی و ارزشهای انقلاب حراست میکنند.
داستان «سرجوخه» از دو زاویه پیش رفت و فرآیندها بهگونهای بود که تصاویر گویای ناگفتههایی از نحوه فعالیت عوامل نفوذی ضدانقلاب و سرویسهای جاسوسی غرب بهخصوص موساد در ایران بود. یک سوی قصه «سرجوخه» ماجرای شیرین زندگی مرد جوان این سریال یعنی «غلامرضا فلاحی پور» بود که «حمیدرضا محمدی» در کاراکتر آن ایفای نقش کرد؛ جوان ورزشکار و اهل پایین شهر تهران که به قصد پیدا کردن کار و شغل برای خود و زندگی بهتر برای خانوادهاش در یک فرآیند و موقعیت قرار میگیرد و راهی دبی میشود و در این مسیر ناخودآگاه در دام مأمورین موساد قرار میگیرد. این ماجرا طی فراز و فرودهایی که برای او اتفاق میافتد وارد یک مرحله تازه میشود و از این پس «غلامرضا» در تحولی متفاوت و روشنگرانه تحت نظر و حمایت مأموران امنیتی کشور قرار میگیرد تا به نوعی پرده از جنایات و توطئههای مأموران موساد در داخل و خارج از کشور بردارد، در موازات قصه «غلامرضا» در آین سریال، شاهد داستان دیگری از «کیان» هستیم، «سامان صفاری» که در نقش «کیان» قصه «سرجوخه» ظاهر شده است؛ جوان متمول و ثروتمندی از بالای شهر است که در ماجراهایی پیچیده و مافیایی، در مسیر خلاف و باندهای بزرگ قاچاق کالا و مواد مخدر حرکت میکند و سرانجام در یک موقعیت غافلگیرکننده و تعقیب و گریز توسط پلیس دستگیر و به اتهام حمل مواد مخدر و سلاح به زندان میافتد و در داخل زندان با ماجراهایی روبهرو میشود که پس از آزاد شدن از زندان بکلی متحول میگردد و سعی میکند که از عوامل و عناصر خلاف و حتی از کسی که بهعنوان همسر آیندهاش انتخاب کرده بود فاصله بگیرد و در واقع با قبول واقعیات به کارهای خلاف گذشته خود پشت میکند و… در همین مسیر این سریال سعی دارد که مخاطبان خود را به نوعی با خود همراه کند و در واقع بینندهها با مفهوم واقعی مجموعه «سرجوخه» پیوند عاطفی پیدا کنند و بهگونهای ملموس با سریال همراه شوند؛
در راستای حرکت این دو داستان، دو مرد جوان قصه «سرجوخه» در آرایشی جدید که توسط کارگردان مجموعه شکل میگیرد «کیان» و «غلامرضا» در این قصه در فرآیندی درست و برنامهریزی شده به هم پیوند میخورند و بدینگونه ماجرا تاره وارد یک فاز متفاوت و جذابتر برای مخاطب میشود. این دو جوان با توجه به پی بردن حقایق و کشف توطئههای دشمنان انقلاب اسلامی در پوششهای نفوذی در داخل و خارج از کشور مأموریت مییابند که با سربازان گمنام امام زمان(عج) همکاری کنند که این همکاری آنها با پلیس امنیتی و سربازان گمنام امام زمان(عج) منجر به اتفاقاتی موفقیتآمیز در خنثیسازی نقشه شوم سرویسهای جاسوسی، موساد و دستگیری عوامل داخلی آنها در کشور میشود که در بخش پایانی مجموعه «سرجوخه» شاهد قسمتهای بسیار تکاندهندهای از این سریال بودیم که طی آن «غلامرضا» و «کیان» با حمایت و پشتیبانی مأموران امنیتی کشور در یک مبارزه متهورانه و سخت با عوامل موساد در داخل کشور آنها را زمینگیر میکنند. در همین راستا «غلامرضا فلاحیپور» توسط «فلور» همان زن مأمور موساد که در ماجرای قصه سریال «سرجوخه» در دبی امارات خود را به او نزدیک کرده بود تا با فریب دادنش «غلامرضا» را به دستگاه سرویس جاسوسی اسرائیل متصل کند،مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و مجروح میشود. همین امر در نهایت منجر به شهادت «غلامرضا» میشود و سکانس نهایی «سرجوخه» مزین به تشییع پیکر شهید «غلامرضا فلاحیپور» است و این شهادت در تصویر نهایی سریال افتخارآمیز است.
سریال سرجوخه
«سرجوخه» سعی کرده است که با زبان تصویر راوی قصهای شود که ضمن ارج نهادن به ارزشهای شهدای هستهای و تجلیل از مقام شامخ آنها از تلاشهای شبانهروزی سربازان گمنام امام زمان(عج) تقدیر کند. بهنظر میآید که به همین گونه هم قصه پیش رفته و در طول پخش سریال مخاطبان در حال و هوای تلاشها و زحمات بیپایان مأموران امنیتی کشور قرار میگیرند. در نهایت سکانسهای بخش سیام قسمت پایانی سریال حاکی از این موضوع است، آنجا که این سربازان گمنام امام زمان(عج) در صحنههای سخت درگیری با ضدانقلاب و مأموران سرویسهای جاسوسی جان خود را در کف گرفته و بدون هیچ ترسی و شهادتطلبانه به جنگ دشمن میروند دیده میشود.
به هرحال امروز مسئله نفوذ در شکلهای مختلف و در ابعاد گوناگون در بین نهادها، ادارات و سازمانها و شرکتهای داخلی ایران دیده میشود و عناصر نفوذی سرویسهای جاسوسی و ضدانقلاب با فریب دادن برخی از قشرهای ناآگاه تلاش دارند که به اهداف شوم خود و مأموریتهایی که به آنها محول شده است دست پیدا کنند و در این مسیر رسانه ملی میتواند با تولید و پخش سریالهایی نظیر«سرجوخه»، «گاندو»، «خانه امن» و… اطلاعرسانی و آگاهیبخشی موثر و وسیعی را درخصوص توطئههای دشمنان انقلاب اسلامی و مقاصد شوم سرویسهای جاسوسی و موضوع نفوذ آنها در داخل کشور داشته باشد.