یکی از برنامههای حیاتی بشر که برای حفظ نظام اجتماعی ضروری است، جریان ارث است که به طور اختلاف در ادیان و ملل جهان بوده و هست و چون اسلام کاملترین آنهاست، این مطلب اساسی را با رعایت مصالح همهجانبه تنظیم نموده تا هم از تراکم ثروت در دست برخی از افراد بکاهد و هم به وابستگان و یا پیوستگان نیازمند، کمکی شده باشد و اگر در توزیع بعضی از سهام، نکته تبعیض و یا سرّ ترجیح روشن نیست، با بررسی عمیق و تدبّر کافی تا حدودی مصالح مرموز و نهانی آن آشکار خواهد شد.
پروردگار بزرگ، همانطوریکه خون را در رگهای پیکر واحدهای انسانی به طور مناسب و اسلوب صحیح تقسیم نمود، مال را که محور اقتصاد و به منزله خون در پیکر اجتماع بوده و طبق بیان قرآن مجیدْ موجب قیام بشریت ﴿و لا تُؤتوا السّفهاء أموالکم الّتی جعل اللّه لکم قیاماً﴾[۱] است، به سبک عادلانه و اساسی توزیع فرمود.
برای اینکه مال به افراد غیرمناسب و بیگانه نرسد، پارهای چیزها را مانع از ارث قرار داد؛ مانند کفر، قتل، زنا و لِعان. برای آنکه روش غیرعادلانه جاهلیّت را برطرف کرده و رژیم تبعیض بیجا را القاء کرده باشد، صریحاً در قرآن اسم زنها را مستقل و جدای از نام مردها ذکر کرده و با یک اصل مستقل و رسمی و صریح، جریان ارث بردن آنها را اعلام نمود.[۲]
عللی که موجب توارث است، یا پیوند نژادی است و یا پیوستگی زناشویی و خانوادگی است و یا وابستگی عتق و ضمان جریره و مانند آن است و آنچه به نام پیوند نژادی نامیده میشود، همان نسب است که مایه ارث بردن هر یک از منسوبین است از دیگری.
چون تنظیم سهام ارث، روی مالی است که از شخص متوفّا مانده است، بنابراین، باید اموال دیگران و حقوق آنها که بدینمال تعلّق گرفته است، قبلاً خارج شود؛ یعنی وامهای میّت، مقدّم بر ارث میباشند و همچنین حقوقی که میّت برای خودش مقرر کرده (در حدود ثُلث، یک سوم مجموع مال) مقدّم برمیراث بوده وباید قبل از تقسیمسهام، بهمصرف وصیّت برسد.
شبهه بی عدالتی در توزیع ارث
چون برخی از غرض ورزان و یا بیخبران، انتقادی به سبک توزیع سهام ارث در اسلام داشته و دارند، لازم است به گوشهای از آن اشاره کرده و به شمّهای از جواب آن آشنا شد.
یکی از اشکالات قانون ارث اسلام، عدم رعایت عدالت در تقسیم میراث زن و مرد است؛ با اینکه هر دو در خلقت انسانی شریک بوده و از لحاظ بشریّت در یک سطح واقعاند.
جواب آن این است که اوّلاً در برخی از موارد، زن بیش از سهم مرد برده و در پارهای از موارد دیگر، مساوی آن میبرد؛ گرچه در جاهای دیگر کمتر از آن بهرهمند خواهد شد. مثال اوّل: اگر وارث میّت، منحصر باشد به پدر و مادر و شوهر، در اینجا شوهر یک دوم مال را میبرد و مادر یک سوم و بقیّه که یک ششم است، سهم پدر میباشد و در اینمورد به خوبی روشن است که سهم زن، دو برابر سهم مرد است؛ زیرا یک سوم که سهم مادر است دو برابر یک ششم است که سهم پدر خواهد بود.
مثال دوم: اگر وارث میّت، منحصر باشد به خواهر و برادر مادری، در این مورد تمام مال را به طور تساوی بین آنها تقسیم مینمایند و همچنین اگر منحصر باشد به جدّ و جدّه مادری، باز بین آنها به طور تساوی تقسیم خواهد شد؛ یعنی سهم برادر و خواهر مادری و همینطور جدّ و جدّه مادری، در هر کجا که ارث میبرند، مساوی یکدیگر میباشد و از اینها به کلاله تعبیر میشود و مراد از کلاله که در ارث به طور تساوی سهیماند، منسوبین به میّت از طریق مادر است؛ ولی منسوبین به او از طریق پدر و یا از طریق پدر و مادر، به طور تفاوت ارث میبرند و این دو مطلب را در سوره مبارکه «نساء»، آیه ۱۲ (مربوط به کلاله مادری) و آیه ۱۷۶ پایان سوره «نساء» مربوط به کلاله پدری و یا پدری و مادری بیان فرمود.
ثانیاً: مسئولیتهای سنگین هم متوجّه مرد بوده و بر عهده اوست که زن از آن مسئولیتهای وزین مالی و اجتماعی برکنار است.