چهار روز از ماه شعبان سال ۲۶ هجری می گذشت که در آسمان شهر مدینه ستاره پرفروغ دیگری از فضیلت هویدا گردید که با تلالؤ روحانی اش، خاندان عترت در موجی از شادی و شعف فرو رفت. این مولود مبارک در خانه ای دیده به جهان گشود که درخت تنومند ایمان و تقوا در آن حضور داشت و اهلش سال ها به نور معنویت آراسته بودند. با تولد این کودک که او را «عباس» نامیدند، مدینه گلباران شد.
وقتی مژده ولادت این طفل به پیشاهنگ راستین پارسایی و پرهیزکاری، علی (ع) رسید، به سوی خانه شتافت و او را در برگرفت. گونه اش را غرق دربوسه کرد و نخستین کلمات روح بخش توحید و سرود جاویدان یکتا پرستی را بر لوح آسمانی ذهن و دلش جاری ساخت. عباس (ع) از آن پس در دامان مردی سترگ پرورش می یافت که بر کرانه های تاریخ ایستاده بود؛ پدری که لقمه های اشک آلود نان را با دست خود در کام یتیمان می گذاشت و ۲۵ سال، و هر روز ثمره دسترنج خود را با نیازمندان تقسیم می کرد. مردی که افسار دنیا را رها کرده و از هر تعلق وارسته و از هر کاستی پیراسته بود. او در خانه ای پرورش می یافت که گرچه از زیور دنیایی تهی می نمود، اما لبریز از نور ایمان بود؛ خانه ای گلین که دهلیز آن کانون خاطراتی تلخ و جانکاه برای علی (ع) بود و گاه تلخی داغی سترگ، گلویش را می فشرد. او نیز از همان آغاز و در همین خانه با مفهوم ظلم ستیزی آشنا شد و از همین مأمن زمینه های ایستادگی و جانفشانی در راه حق در او به وجود آمد. در روزهای کودکی عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهی و رفتار آسمانی اش بر وی تاثیر می نهاد.