یکی از دوستان (سید کاظم حسینی) شهید برونسی میگوید:
یکبار خاطره ای از دوران سربازیش برایم تعریف کرد که :
بعد از تمام دوره آموزشی ، هنوز کار تقسیم ، شروع نشده بود که فرمانده پادگان خودش آمد ما بین بچه ها و به قیافه ها به دقت نگاه می کرد و دو سه نفر من جمله من را انتخاب کرد و به بیرون صف برد.