چهل شاخص
40shakhes
چهل شهید شاخص
لوگو اسپانسر
خاطراتی از امیر سپهبد علی صیاد شیرازی
نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

۱) خیلی اشکش را نگه می داشت ، توی چشمش ، همسرش فقط یکبار گریه اش را دید ، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت ( اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای ) بلند هم می گفت از ته دل …».

:: موضوعات مرتبط : شهید علی صیاد شیرازی
خاطراتی از شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

۱) کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت، چهل و نه. فامیل دورشان با چند تا بچه ى قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچى نداشتند; نه جایى، نه پولى. هفت هشت ماه پا پِى صندوق دار مسجد لُرزاده شده بود. مى گفت «بابا یه وام بدین به این بنده ى خدا.هیچى نداره. لااقل یه سرپناهى پیدا کنه. گناه داره.»حاجى هم مى گفت «پسر جون! وام مى خوایى، باید یه مقدار پول بذارى صندوق. همین.»

:: موضوعات مرتبط : شهید حسن باقری
خاطراتی از شهید علی اکبر شیرودی
نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

۱)شهید چمران در خصوص رشادت های شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه می گوید: “هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه می رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور می داد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد می کرد، بزرگترین ضربات را به آنها می زد”.همرزمان این شهید بزرگوار در خصوص شخصیت والای خلبان شیرودی می گویند: روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با بال هلیکوپتر بچه را ترساند و از آنجا راند و بعد برگشت و حمله کرد.

:: موضوعات مرتبط : شهید اکبر شیرودی
خاطراتی از شهید سرتیپ جواد فکوری
نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

مهریه ۵۰ هزارتومانی شهید فکوری برای همسرش

همسر شهید فکوری می‌گوید: این قدر در خانواده و فامیل ارتشی داشتیم که تا صحبت یک خواستگار ارتشی برای من شد،‌ مادربزرگم و دایی و عمه‌ام که در واقع به خاطر مرگ زود هنگام پدر و مادرم سرپرستی و نظارت کلی بر زندگی من داشتند، ندای مخالفت سر دادند. موضوع مدتی مسکوت ماند تا وقتی که تحصیلات شهید فکوری در آمریکا تمام شد و این بار خودش به خواستگاری آمد،‌ برای ازدواج خیلی بزرگ نشده بودم ولی از او خوشم آمد، ‌خانواده هم وقتی رضایت مرا دیدند،‌ چاره‌ای جز موافقت نداشتند. مهریه ۵۰ هزارتومانی تعیین شد. سال ۴۲ بود و مراسمی انجام گرفت و بعد از یک ماه نامزدی من به خانه شهید فکوری رفتم. ۶ ماه بعد زندگی سیال ما شروع شد. ۶ ماه بعد در فرودگاه مهرآباد سپری شد. سه سال هم در پایگاه شاهرخی همدان،‌ ۳ سال در تهران، ۸ سال در شیراز و …. همینطور زندگی‌مان در جاهای مختلف می‌‌گذشت.

:: موضوعات مرتبط : شهید جواد فکوری
خاطراتی از شهید عباس کریمی
نویسنده : admin
دوشنبه, 13 مرداد 1393

۱)«قهرود» یک روستاست از توابع کاشان. در این روستا کشاورزی بود به نام «احمد» که او هم یک زن و یک دختر شیرخواره توی خانه‌اش داشت. زن احمد بدزا بود، یعنی هر چه بچه دنیا می‌آورد سقط می‌شدند، این دختر کوچولو هم خدایی سالم مانده بود.«احمد» از خدا پسر می‌خواست از طرفی هم نمی‌خواست عیالش این همه اذیت شود. نیت کرد و رفت « کربلا». سال ۱۳۳۶ کربلا رفتن مثل امروز نبود، واقعا خون می‌خواست؛ البته خون دل. دست پربرگشت. بچه بعدی سالم بود، پسر هم بود، تازه بعد از آن، چهار تا بچه سالم دیگر هم به خانواده کربلایی احمد اضافه شد. اما پسر اول چیز دیگری است؛ آن هم اگر چنین حکایتی داشته باشد:
کربلایی احمد می‌گفت به حرم حضرت ابوالفضل دخیل بستم و زار زده بودم که یا قمر بنی هاشم من سلامت بچه‌هایم را از تو می خواهم. خلاصه اینکه کربلایی احمد این پسر اول را تحفه حضرت عباس می‌دانست، برای همین هم اسمش را گذاشت«عباس»
کودکی عباس مثل همه بچه‌های روستایی در خانه و مدرسه و سر زمین کشاورزی گذشت. عباس یک پسر بچه ساده و سبکبار و پا برهنه بود که در کوچه‌های خاکی قهرود، پشتک و وارو می‌زد و شلنگ تخته می‌انداخت. البته زیاد شیطان نبود، ظاهرا از همان اول هم مظلومیتش بر شلوغ‌بازی‌هایش می‌چربید. اما زبل بود. مدرسه هم که رفت درسش بد نبود، حداقلش آن قدری درسخوان بود که پای آقاجان وعزیزش را به مدرسه یا پای معلم را به خانه باز نکند. برای دوران دبیرستان هم راهی تهران شد. بی‌خبرم که یک بچه ساده شهرستانی چطور آن روزها را در تهران سر کرد اما به هر حال تا ششم یا هفتم را در مدرسه «دارالفنون» خواند، بعدش هم به کاشان برگشت و در هنرستان نساجی مشغول تحصیل شد و آخر به خوبی و خوشی دیپلمش را گرفت.

:: موضوعات مرتبط : شهید عباس کریمی
     
.:: This Template By : night-skin.com ::.
نوشته‌های تازه
آخرین دیدگاه‌ها

تبلیغات رپورتاژ