بحث ما در مورد اطمینان، آرامش است. آن چیزی که خیلی دنبال میکنیم. «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (رعد/۲۸) این قلبهای شما با ذکر و یاد خدا آرام میشود. آرامش را مثال میزنیم یاد دریا میافتیم. دریا مواج است یا آرام است، مثل دریا. این موجی که ایجاد میشود در اثر بادها، همان موجهایی است که شیطان در دل ما ایجاد میکند. نفس ایجاد میکند و به هم میریزیم.
شیطان از چه روشهایی وارد میشود؟ چرا دنبال میکند که اطمینان قلب نداشته باشیم؟ اطمینان قلب چه فایدهای برای من دارد. چه سودی برای او دارد؟ همیشه وقتی جو نا آرام شد، شیطنتهای شیطانی حرف اول را میزند. چه کار کنیم بتوانیم مقابله کنیم؟
با ذکر خدا دل آرام میگیرد یعنی چه؟ یعنی فقط با کلامش؟ یاد خدا چه کار میکند؟ در مشکلات، در جاهایی که بستر ناآرامی است. در مشکلات اقتصادی، بیماری، چطور یاد خدا مرا آرام میکند؟ در موقعیتی که گناه پیش میآید. گناه یعنی مخالفت با خدا! اگر خدا را شناخته باشیم گناه چیز تلخی است.
اگر میخواهم در لحظه گناه آرام باشم، بدانم که او میبیند. خدا ناظر است. خدا بصیر و علیم است. نسبت به بندههایش اگر مثقالی خیر داشته باشم او میبیند. اگر مثقالی شر داشته باشم، او میبیند. او «لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (توبه/۱۲۰) یک جایی برای کاری کارگری میگیری. شروع میکنند دیوار را میسازند. نزد صاحب کار میآیند و طلب مزد میکنند. میگوید: من شما را ندیدم و غافل بودم، ندیدم برای من کار کنید. خدا از ما غافل نیست.
کار میکنی میآید میگوید: من ورشکسته شدم، نمیتوانم مزد شما را بدهم. خدا ورشکست نمیشود. کار میکنی و میگوید: من ظالم هستم و دوست ندارم پول تو را بدهم. «لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ» (انفال/۵۱) خدا اجر محسن را ضایع نمیکند.
فکر کنید با این رویکرد چه آرامشی به دل آدم میدهد. آدم میخواهد کار درست را انجام بدهد و در مقابل گناه بایستد، مثلاً رشوه میدهند، میگوید: همه دارند میگیرند! من عقب میافتم، خدا دارد میبیند. هم آنهایی که میگیرند را میبیند و هم تو که نمیگیری. «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُها» (انعام/۵۹) وقتی یک برگ بدون اذن او ساقط نمیشود، آنوقت دیگر کار ما مشخص است.
ابزار ناآرامیها شیطان است
نگاه درست به خدا داشتن و ذکر خدا را کردن، آدم را آرام میکند. ابزار این ناآرامی شیطان است. چه کار میکند ما را به هم میریزد؟ وقتی میخواهم خرید کنم، یک فروشنده یکوقتی که میخواهد من را وادار به خرید کند، آرامش مرا به هم میریزد؛ بدو بدو! آتش زدم به مالم… اینقدر شلوغ میکند، آرامش و تصمیمگیری شما را به هم میریزد. خرید که میکنی میگویی: من اصلاً این را نیاز داشتم خریدم؟ سؤالی که روز قیامت از خودمان میکنیم که چرا مبتلا به این گناه شدم؟ شروع به وعده دادن میکند، اینقدر شلوغ میکند که دیگر قدرت تصمیمگیری نداری. خرید میکنی و میآیی و نگاه میکنی کار شیطان همین است.
«وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم» (انفال/۴۸) کار شیطان زینت است که مشتری جذب کند. میروی یک جا خرید کنی، روی میوهها لامپ روشن کردند، چشم را میزند. میوهها میدرخشند، دو کیلو میوه میخری، میوه را میشویی نگاه میکنی میبینی میوهها خراب است. میگوید: الآن میروم پس میدهم! میروی میبینی وانتی رفته است. دیگر فرصت نیست. «رَبِّ ارْجِعُونِ» (مؤمنون/۹۹) خدایا ما را برگردان! موقعی که چشمها باز میشود، خدایا همه اینها خراب است! این عمل من بود، صدقه بود، ولی با منت خرابش کردم. منت سر دیگری گذاشتم، مالی که به عنوان صدقه بود، باطل شد.
همه وعدهها تو خالی و پوچ است
وقتی یاد چیزی مرا مشغول کرد از غیر آن در امان میمانم. خاصیت یاد خدا همین است، دل آدم را پر میکند و قابلیت پر شدن هم دارد. یعنی دروغ نیست. وعده شیطان دروغ است. یادش هم دروغ است. در زندگی هم امتحان کردیم، دائم میگوید: برایت خوشبختی میآورم. همه وعدهها تو خالی و پوچ است.
اگر چشم ما باز شد، همان لحظه وعده میفهمیم چه اتفاقی دارد میافتد. یعنی لحظه مواجه با گناه که مخالف با یاد خداست، میفهمیم «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً» (حجرات/۱۲) خود این گناه است، گوشت برادر مرده را خوردن است. منتهی گاهی ذائقه ما تعطیل میشود. حس نمیکند. سوخته است. بعضی مواقع انسان فقط با گناه حالت خوب برایش ایجاد میشود. چون ذائقه از بین رفته است.
می گویی: کدام لذت ذکر خدا؟ کدام لذت نماز؟ کدام لذت عبادت؟ ذائقه را سوزاندی. یاد خدا اینها را تثبیت میکند. حالت بهم ریختگی و سوختن این ذائقهها را تثبیت میکند. اینها را از شما دور میکند. مزه چشیدن غذاهای مختلف لذت دارد. به هر عبادتی یک ناخنک بزنیم، مزهاش را حس کنیم.
با یاد خدا دل را آرام کنیم و بعد تصمیم گیری در عبادت درست میشود. مینشینی کلاه خودت را قاضی میکنی. چرا دیگر من لذت عبادت را نمیبرم؟ چرا در نوجوانیام حالت بهتری داشتم؟
پژواک عمل را جدی بگیریم
فراموش نکنیم که وقتی به هم میریزیم نتیجه این است که دیگری را به هم ریخته ایم. پژواک عمل من است. در دینمان یک کسب حلال داریم، یک خرج کردن حلال داریم. یک زیبایی را خدا به من داده و خدادادی است، یکی اینکه چطور خرج کنیم. از عفت و زیبایی خودم در مسیر به دردسر انداختن دیگران استفاده کنم. از مال خودم هم میتوانم استفاده کنم. ولی در زور گفتن به دیگران، آرامش دیگران را به هم نزنیم تا آرامش ما به هم نخورد.