استخاره در لغت به معنای طلب خیر و نیکی جستن است و راهنمایی گرفتن از خداوند در انجام امور. اما درباره لزوم عمل به
استخاره چه میدانید ؟
بسیار می شود که انسان برای انجام کار مهمّی متحیّر و سرگردان می شود و مطالعه درباره جوانب آن، رفع تحیّر از او نمی کند؛ با افراد آگاه مشورت می کند، ولی آنها نیز نظرات مختلفی دارند، و او همچنان در کار خود سرگردان می ماند و اگر این سرگردانی ادامه یابد خسارت های سنگینی دامن گیر او خواهد شد. در این گونه موارد، دستور استخاره داده شده است که انسان طبق آداب ساده ای با خداوند بزرگ – به وسیله قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن – مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد؛ به یقین خداوند نیز او را ـ طبق روایات صریحی که داریم ـ راهنمایی خواهد کرد.
اوّل: علامه مجلسى مى نویسد: از «شیخ بهایى» نقل شده است: از بزرگان و اساتیدم شنیدم که این دستورالعمل از حضرت ولىّ عصر(علیه السلام) درباره استخاره با تسبیح رسیده است. فرمود: «تسبیح را به دست (راست) مى گیرى و سه بار صلوات مى فرستى و آنگاه قسمتى از تسبیح را (با دست چپ) مى گیرى و دوتا دوتا رد مى کنى; اگر در پایان یک دانه باقى ماند، به معناى «إفعل» (انجام بده) است و اگر دو دانه باقى ماند، مفهوم آن «لاتفعل» (انجام نده) است.
دوم: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
(به هنگام استخاره با تسبیح) نخست یک مرتبه سوره «حمد» را مى خوانى و آنگاه سه بار سوره «توحید» (قل هو اللّه…) را و آنگاه پانزده مرتبه صلوات مى فرستى، سپس مى گویى:
اَللّهُمَّ إِنّى أسْئَلُکَ بِحَقِّ الْحُسَینِ وَجَدِّهِ وَأَبیه، وَ أُمِّهِ وَ أَخیهِ، وَ الاْئِمَّهِ مِنْ
خدایا از تو مى خواهم، به حقّ حسین و جدّش و پدر و مادر و برادر و امامان از
ذُرِّیَّتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ أنْ تَجْعَلَ لِىَ الْخِیَرَهَ فی
نسلش این که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و خیرم را در این تسبیح
هذِهِ السَّبْحَهِ، وَ أَنْ تُرِیَنی ما هُوَ الاَْصْلَحُ لی فی الدِّینِ وَالدُّنْیا، اَللّهُمَّ إنْ
قرار دهى و آنچه را که صلاح دین و دنیایم است به من نشان دهى. خدایا اگر
کانَ الاْصْلَحُ فی دینى وَدُنْیایَ، وَ عاجِلِ اَمْری وَ آجِلِهِ، فِعْلَ ما اَنَا عازِمٌ
مصلحت دین و دنیا و امروز و فردایم در انجام کارى است که قصد آن را دارم،
عَلَیْهِ، فَأْمُرْنی، وَإلاّ فَانْهَنی، إنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.
پس مرا بدان فرمان ده! وگرنه مرا از آن نهى کن; چرا که تو بر انجام هر کارى توانایى.
پس از آن، قسمتى از تسبیح را مى گیرى و آن را مى شمارى و با عدد اوّل مى گویى «سُبْحانَ اللهِ» و با عدد دوم مى گویى «أَلْحَمْدُلِلّهِ» و با عدد سوم مى گویى «لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ» و به همین ترتیب پیش مى روى; در پایان اگر دانه آخر شمارش، سُبحان الله بود، مخیّر میان فعل و ترک هستى و اگر أَلْحَمْدُللهِ بود، نشانه امر است و آن را انجام مى دهى و اگر لا إِلهَ اِلاَّ اللّهُ بود، نهى است و آن را ترک مى کنى.