معلم اول خدای تبارک و تعالی است

«اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.»۱

«ای رسول گرامی بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت. بخوان قرآن را و (بدان که) پروردگار تو کریم ترین کریمان عالم است. همان خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.»

خداوند متعال در نخستین آیات قرآنی که بر قلب مبارک پیامبر اکرم (ص) نازل می شود، خود را «معلم» می خواند و هنر «معلم بودن» خود را بعد از آفرینش انسان که پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت و جانشین خداوند بر روی زمین است، می آورد. خداوند خود را معلم معرفی می کند چرا که به وسیله قلم به انسانی که هیچ نمی دانست، نوشتن آموخت.

حضرت امام خمینی (ره) در مورد مقام و هنر «معلمی» خداوند بزرگ، می فرمایند:« معلم اول خدای تبارک و تعالی است ….. به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.»

معلمی شغل انبیاست

«هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم تیلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»۲

«اوست خدایی که پیامبر بزرگوار از میان شان برانگیخت تا بر آنان آیات وحی را تلاوت کند و آنان را پاک سازد و شریعت کتاب و حکمت الهی را بیاموزد که پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهی بودند.»

«قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطیع معی صبراً * و کیف تصبرعلی ما لم تحط به خبراً * قال ستجدنی ان شاء الله صابراً و لا اعصی لک امراً * قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی ءٍ حتی احدث لک منه ذکراً.»۴

«آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده که مایه رشد است به من بیاموزی؟ گفت : «تو هرگز هم پای من نمی توانی صبر کنی و چگونه در مورد چیزهایی که از آن شناخت نداری، شکیبایی می کنی؟» گفت: «اگر خدا بخواهد، مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری نافرمانی تو نمی کنم». گفت: اگر به دنبال من آمدی، چیزی از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگویم.»

این آیه به داستان حضرت موسی (ع) و حضرت حضر (ع) اشاره دارد که در آن حضرت موسی (ع) به عنوان شاگرد و حضرت حضر (ع) در مقام معلم نوعی از رابطه بین معلم و شاگرد که در آن ادب و فروتنی به خوبی دیده می شود ، نشان داده می شود. اما نکته ای که مهم جلوه می کند این است که حضرت موسی (ع) که خود پیامبر خداست برای کسب علم به عنوان یک شاگرد می خواهد که از محضر حضرت حضر (ع) به عنوان یک معلم بهره گیرد.

خداوند مهربان که خود اولین معلمی است که به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست، هنر و موهبت «معلمی» را به انبیاء و اولیای پاک خویش ارزانی می دارد تا آدمی را بیاموزند و در مسیر هدایت کشانند.

خداوند بعد از آن که حضرت آدم را تعلیم می دهد دستور می دهد: «قال یا آدم اننبئهم باسمائهم»۳

«ای آدم ملائکه را به این اسماء آگاه ساز»

و این گونه است که آدمی نیز مسئولیت هنر «معلمی» را می پذیرد تا ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک حک کند، ندای فطرت را به گوش همه جهانیان برساند، سیاهی جهل را از دل بزداید و زلال دانایی را در روح و روان آدمیان جاری سازد.

سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) با بیانی رسا و جامع به این مهم به خوبی اشاره دارند و هدف از ارسال معلم را ارائه معرفتی می دانند که انسان ها بواسطه آن به عبادت خداوند می رسند:

«ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه»

«بندگان را نیافرید مگر برای آن که او را بشناسند پس چون او را شناختند عبادتش خواهند کرد.»

حضرت امام خمینی (ره) نیز درباره نقش معلمی می فرمایند:« نقش معلم در جامعه ، نقش انبیاء است. انبیاء هم معلم بشر هستند، نقش بیسار حساس و مهمی است و مسؤولیت بسیار زیادی دارد. نقش مهمی که همان نقش تربیت است و اخراج از ظلمات به سوی نور.»

استاد مطهری نمونه کامل و راستین یک معلم انسان ساز

آنچه در زندگی استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری بیش از همه خودنمایی می کند ، این است که حیات پربرکت ایشان همواره بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی چرخید و ایشان همواره تمام سعی خود را برای شناساندن بهتر خدا، مکتب و دین اسلام برای دیگران به کار بستند و به هیچ بیگانه ای مجال تجاوز به ارزشهای دین اسلام را ندادند، ایشان به عنوان یک معلم راستین در سنگر تعلیم و تعلم قدم نهادند و در این راه به قله های رفیع دست یافتند . ایشان شرافت و مرتبت را با شان خداوند و پیامبران در وجود خویش محقق ساختند و هدف متعالی خلقت؛ پیوند انسان به خداوند متعال (عبادت) را با همت بلند خویش جاری کردند؛ ایشان نگاه ترکیبی به همه معارف بشری داشتند و تمامی تلاشهای علمی و عملی خود را مقدمه ای برای عبادت خداوند متعال می دانستند و همواره دینداری را در دستور کار داشتند و زمانی که به شهادت رسیدند، عبادت عملی و علمی خود را کامل کرده و به دیار باقی شتافتند تا معمار و معلم بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) همه آثارش را مفید بدانند و بهره برداری از آنها را سفارش کنند…

استاد مرتضی مطهری نمونه کامل و راستین یک معلم انسان ساز است که در تارک زمان درخشیده است و قله های بلندی را فتح ساخته و انسانهای بزرگی را تربیت نموده و با تالیفات خود به هنر «معلمی» خود استمرار بخشیده است. چه نیکو است که مقام و نقش معلم را از کلام این استاد شهید ناظر باشیم:

«معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود.»

نگاهی گذرا بر زندگی استاد شهید مرتضی مطهری

در سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ هجری شمسی در فریمان (شهری واقع در ۷۵ کیلومتری شهر مقدس مشهد) در یک خانواده اصیل روحانی، کودکی چشم به جهان گشود که مرتضی نامش نهادند. مرتضی دوران طفولیت را به مکتبخانه رفت و دروس ابتدایی را فرا گرفت. در سن ۱۲ سالگی برای تحصیل مقدمات علوم اسلامی راهی حوزه علمیه مشهد شد. در سال ۱۳۱۶ یعنی در سن ۱۸ سالگی برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم شد و این در حالی بود که رضاخان به شدت با روحانیت مبارزه می کرد.

استاد مطهری مدت پانزده سال در قم اقامت ورزید که در این مدت از محضر اساتیدی چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول)، حضرت امام خمینی (ره) (مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول)، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر)، مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی ( در اخلاق و عرفان)، مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) بهره برد.

استاد مرتضی مطهری در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و با فدائیان اسلام در ارتباط بود. ایشان در سال ۱۳۳۱ به تهران مهاجرت کردند و به تدریس در مدرسه مروی و تالیف و سخنرانی های تحقیقی پرداختند. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می شود و در همان سال ایشان تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کنند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸، استاد مرتضی مطهری به عنوان یکی از سخنرانان اصلی انجمن اسلامی پزشکان، بحث های مهمی را مطرح می سازند.

استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۴۲ در سازماندهی قیام پانزده خرداد و هماهنگی آن با رهبری حضرت امام تلاش های فراوانی می کنند و در ساعت یک بعد از نیمه شب روز چهارشنبه، پانزده خرداد به دنبال سخنرانی مهیج خود علیه شخص شاه دستگیر و به زندان موقت شهربانی منتقل می شوند اما پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، از زندان آزاد می شوند.

استاد مطهری پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، از سوی حضرت امام خمینی (ره) به همراه چند تن دیگر از روحانیون عهده دار رهبری این هیئت ها می گردد. به دنبال ترور حسنعلی منصور؛ نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئت های موتلفه اسلامی شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود، مدتی در قم نزد استاد مطهری تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب ایشان از مهلکه جان سالم بدر می برند.

استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان خود حسینه ارشاد را تاسیس می کنند اما به علت برخی از تکروی ها و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت از اجرای طرح های استاد مطهری، ایشان در سال ۱۳۴۹ از عضویت هیئت مدیره این موسسه استعفا می دهند.

استاد مطهری در سال ۱۳۴۸ در یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر می شوند، ایشان در این سخنرانی از مردم درخواست جمع آوری اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی را داشتند. در سال های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ ایشان برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را بر عهده می گیرند و اغلب خود به عنوان سخنران به ایراد سخنرانی های کوبنده بر علیه شاه و به افشاگری سیاست های نادرست عمال شاه می پردازند که به دنبال آن بار دیگر دستگیر می شوند و مدتی در بازداشت به سر می برند. ایشان پس از این اتفاق به ایراد سخنرانی در مساجد جاوید و ارک می پردازند تا اینکه مسجد جاوید تعطیل می شود و در سال ۱۳۵۳، استاد مطهری ممنوع المنبر می گردند و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول می انجامد.

استاد مرتضی مطهری در ادامه دوران مبارزات سیاسی خویش ایدئولوژی اصیل اسلامی را از طریق تدریس، سخنرانی و تالیف کتاب دنبال می کنند. ایشان اولین شخصیتی که بعد از حضرت امام خمینی (ره) به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می کند.

استاد مرتضی مطهری در بین سال های ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ به توصیه حضرت امام، برای تدریس هفته ای دو روز به قم عزیمت می نمایند و به تدریس درسهای مهمی در آن دوران می پردازند و این درسها را همزمان در تهران و در منزل خود پی گیری می کنند. در این سالها استاد مطهری با همکاری تنی از روحانیون، و دیگر شخصیتها، «جامعه روحانیت مبارز تهران» را بنیان می گذارند. استاد مطهری در سال ۱۳۵۵ با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات درگیر می شوند که این امر به بازنشسته شدن زودتر از مقرر ایشان می انجامد.

استاد مرتضی مطهری در دوران تبعید حضرت امام خمینی (ره) به وسیله نامه ارتباط خود را با امام استمرار می بخشند تا اینکه در سال ۱۳۵۵ موفق می شوند تا به نجف اشرف مسافرت نمایند. استاد در مسافرت خود به نجف اشرف به دیدار امام راحل (ره) می روند و درباره مسایل مهم نهضت و حوزه های علمیه با امام خمینی (ره) مشورت می کنند.

استاد مطهری پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی که حضرت امام، شهادت ایشان را از الطاف خفیه الهی دانستند، تمام وقت خود را در خدمت نهضت قرار دادند و نقش اساسی خود را در دور جدید نهضت ایفا نمودند.

بعد از تبعید حضرت امام به پاریس، در دوران اقامت امام در پاریس، استاد مطهری سفری به این دیار کردند و در مورد مسایل مهم انقلاب با امام سخن گفتند و در همین سفر بود که ایشان از سوی حضرت امام خمینی (ره) مسئوولیت تشکیل شورای انقلاب اسلامی را عهده دار شدند.

استاد مطهری بعد از تشکیل شورای انقلاب اسلامی، به خوبی نقش خود را در پیروزی انقلاب ایفا نمودند و هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسئولیت کمیته استقبال از امام را شخصاَ به عهده گرفتند و بعد از ورود حضرت امام به میهن عزیزمان ایران، ایشان همواره در کنار بنیانگذار نهضت بودند.

شهادت استاد مطهری در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه روز سه شنبه، یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در تاریکی شب روی داد؛ ایشان در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بودند مورد اصابت گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان قرار گرفتند و با شهادت خود امام و امت اسلامی را در ماتمی عظیم فرو بردند.

اهمیت نقش معلم

معلم تنها کسی است که می تواند با آموزش معلومات مفید و معارف ارزشمند، برد شناخت و تعقل فراگیر را در انسان ها وسعت بخشد، انسان ها را به کسب دانشها، بینشها و شناخت ارزشها و به فعلیت رساندن استعدادهایشان یاری نماید، اشتباهات و کجرویها را تصحیح و جبران کند، ارزشهای والا را ارائه نماید و اثبات کند که آنها بر میلها و هوسهای پست برتری دارند و با نشان دادن راه کنترل و تعدیل غرایز، انسان ها را در گزینش صحیح و تسلط بر هواهای نفسانی و کسب ملکات فاضله یاری دهد تا حس ایثار و فداکاری و پرسش خدا در انسانها برانگیخته شود و آنها را در پیوند دادن با خدا (عبادت) که همان هدف الهی از آفرینش انسانهاست، یاری رساند.

برای آنکه به اهمیت نقش معلم واقف شویم برخی از فرمایشات ائمه اطهار (ع)، حضرت امام خمینی (ره)، رهبر معظم انقلاب و دیدگاه چند تن دیگر از صاحب نظران را در این باره می خوانیم:

حضرت امام جعفر صادق (ع) معلّمی را برتر از شهادت می دانند و می فرمایند:« هنگامی که روز قیامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع می کند و چون ترازوی اعمال نهاده شد و خون شهیدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهیدان فزونی خواهد داشت. این ارزش بدان جهت است که شهیدان در سایه علم و تربیت معلمان و تعلیم شایسته آنان به خدا راه یافته و لیاقت شهادت نصیبشان شده است.»

حضرت امام سجاد نیز به حقوق معلم اشاره می کنند و در زمینه حفظ حقوق معلم این چنین توصیه ای به شاگردان دارند: « حق معلم بر تو آن است که همواره، با دیده تعظیم و تکریم به او بنگری، مجلس او را گرامی بداری و به سخنانش با دقت گوش دهی، رو به جانب او بنشینی و صدایت را در حضورش بلند نکنی.»

همچنین آن حضرت می فرمایند: « حق کسی که عهده دار تعلیم توست آن است که او را بزرگ شماری و مجلس او را سنگین بداری و نیکو به وی گوش فرا دهی و روی خود را بر او کنی و با او بلند سخن نگویی و کسی را که از او چیزی می پرسد تو پاسخ ندهی و بگذاری که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هیچ کس به صحبت ننشینی و در محضر او بدگویی از کسی نکنی و اگر از او در نزد تو بدگویی شد از او دفاع کنی و عیب پوشش باشی و فضایل و مناقب او را آشکار کنی و با دشمنش همنشینی نکنی و با دوستش دشمنی نورزی؛ پس چون چنین کردی، فرشتگان خدای تعالی به سود تو گواهی خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط برای خدا بوده نه به خاطر مردم.»

اما مرحوم شهید ثانی معلم را نسبت به دلسوزی شاگرد فرا می خوانند ودر مورد لزوم دلسوزی معلم نسبت به شاگرد می نویسند: « معلم باید درباره شاگردان، خواهان اموری باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستی کند. و از هرگونه شر و بدی که برای خویش نمی پسندد برای شاگردانش نیز نپسندد؛ زیرا این گونه دلسوزی و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمالِ ایمانِ معلم و حُسن رفتار و برادری، نمایانگر روح تعاون و همبستگی معلم نسبت به آنان می باشد» .

شهید رجایی معلمی را شغل نمی دانند و عقیده دارند که معلمی عشق است:« معلمی شغلی نیست؛ معلمی عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده ای، رهایش کن و اگر عشق توست مبارکت باد.»

مقام معظم رهبری نیز در خصوص اهمیت نقش معلم و تعلیم و تربیت می فرمایند:

«شما معلمان و مربیان هستید که فردا را می سازید… من به شما فرهنگیان عزیز می گویم که مسأله ی فرهنگ و تعلیم وتربیت، مسأله ی اول در نظام ماست. در بلند مدت، هیچ چیز به اندازه ی تعلیم و تربیت اهمیت ندارد. نقش معلم و مربی در جامعه ی ما، نقش طراز اول است. در حقیقت، سنگر مبارزه با کفر و ظلم و استکبار جهانی و قلدری شیاطین سیاسی عالم، همین سنگر مدرسه و تعلیم و تربیت و فرهنگ است. دانش آموزان نونهالی که در اختیار دستگاه فرهنگی کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیره ی آینده ی این ملتند. قدر تعلیم و تربیت و معلمی و سنگر فرهنگی را بدانید. جوانها ونوجوانها، قدر درس وبحث و فراگیری و خودسازی را بدانند.…شما معلمان و مربیان ونسل جوان هستید که فردا را می سازید و استکبار جهانی را مأیوس می کنید و نقطه ی امید روشن را که امام و انقلاب اسلامی آن را به وجود آوردند در دل مستضعفان عالم زنده نگه می دارید. امام عزیزمان همیشه بر این مطلب اساسی تأکید می کردند و ما اعتقاد داریم که این موضوع، جزو محکمات و ضروریات انقلاب و خط امام است.»

ایشان در جای دیگر می فرمایند:« دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند.»

رهبر فرزانه انقلاب همچنین می فرمایند:« اگر می بینید که امیرمؤمنان، مولای متقیان علی (ع) می فرماید: «من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً»؛ «هرکس چیزی به من بیاموزد، مرا غلام خویش کرده است.» این بیان برای ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخیص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت یک ملت مؤثر است.»

پایان سخن نیز کلامی آموزنده از معلم بزرگ انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) است که می فرمایند:« تمام ملت باید معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم.»

علیرضا تاجریان

پاورقی:

۱) آیات ۱تا ۵ سوره علق

۲) آیه دوم سوره جمعه

۳) آیات ۶۶ تا ۷۰ سوره کهف

۴) آیه ۳۳ سوره بقره